به بهانه بیست و چهارمین سالگرد شهادت طلبه شهید محمد رضا زارع زاده


تاريخ تولد:3/5/ 48 - تاريخ شهادت:20/1/66

ابرکوه/ نمایندگی یزد فردا:روز‌هاي دفاع مقدس، روز‌هاي گذشت و ايثار، جوانمردي و پايداري و روز‌هاي شهادت و جانبازي و پرواز پرستوهاي عاشق از خاك به افلاك، براي دوستان ولايت فراموش نشدني است.

خاطره شهدا بر زمينه‌ي ذهن همگي ما نقش بسته است و هنوز پيوستن به خيل شهدا براي بازماندگان كاروان شهادت، آرزوي بزرگ است.

از ياد نخواهيم برد هجرت مردان بزرگ را، هنگامي‌ كه به فرمان ولي عهد خويش، براي پاسداري از ارزش‌ها، شهر و ديار خود را رها كردند.

از ياد نخواهيم برد سالهايي كه عروج عزيزانمان را با حسرت به نظاره مي‌نشستيم.

مگر مي‌توان آن روزها را از ياد برد؟ روزهايي كه زيباترين شعر انسانيت سروده مي‌شد و دفتر ايام با خون عزيزترين عزيزان گلگون مي‌گشت و ورق مي‌خورد.

و از ياد نخواهيم برد فروردين 66 و پيكر گلگون رضا را

همه مي‌شناسيم. هفده بهار قبل از عروجش در شهر شعر و ادب ـ شيراز ـ پا به عرصه وجود نهاد، در فضايي كه فقط ياد خدا و ذكر نياز انسان موج مي‌زد.

تقدير، ماندن بيش از چند سال در آن ديار را، براي جسم بيقرارش رقم نزده بود و از آن پس هجرت، داستان زندگي او شد؛ هجرتي معصومانه و عاشقانه از شيراز تا ابركوه، از ابركوه تا قم، از قم تا نيزارهاي جنوب و از آنجا تا آنسوي مرزهاي آسمان.

درد ديني كه داشت از او شخصيتي ساخته بودكه از گفتن حرف حق در هيچ مقامي، مكاني و زماني هراس نداشت.

عاشق علم و ادب و هنر بود و در حين علم‌آموزي آن را به كار مي‌بست و يك نمونه علمي‌براي ديگران بود.

. بچه‌هاي مسجد ، پايگاه ، كتابخانه و مدرسه و بسيج و سپاه همگي او را به خاطر دارند و خاطرة حضورش را گرامي‌مي‌دارند.

ولي او مي‌دانست كه براي عروجش بايد هجرت كند و آفرين بر اين انتخاب پسنديده كه آغازش هجرت به شهر خون و قيام و پيوستن به خيل سربازان مهدي(عج) بود.

ورودش به شهر قم براي او حكم تولدي دوباره را داشت.

او دوران تحصيلش را در مدرسة مباركة رضويه آغاز نمود و همراه با دروس حوزوي به ادامة تحصيل در مقطع متوسطه همت گماشت.

او با اينكه شيريني در آغوش خانواده بودن را چشيده بود و با اينكه جبران محبتهاي پدر و مادر در دوران سالخوردگي و كمك به نيازمندان و محرومان جامعه را وظيفة خود مي‌دانست و با اينكه شايستة حيات طيبه بود، وقتي نداي پير جماران و امام و مقتدايش را شنيد، متواضعانه و عاشقانه، با خلوص قلب به ولايت اقتدا نمود و نماز عشق را در محراب شهادت گذارد.

بي‌صبرانه گوي سبقت را از ما ربود و ما را با اين امانت گرانسنگ تنها گذارد.

آري، رضا صداي سخن عشق را خوب شنيد و عازم جولانگاه عاشقان شد، با اينكه هنوز سنش كفايت نمي‌كرد، به هر طريقي كه بود، به عناوين امدادگر، بسيجي و مبلغ راهي جبهه‌ها شد و بارها و بارها به اميد وصال دوست به خط مقدم مي‌شتافت و هر بار كه مي‌رفت عطش وصال به محبوب او را بي‌تاب‌تر مي‌نمود، تا جائيكه در هفتمين مرتبه با جرأت تمام گفت: اين دفعه يا به اطلاعات و عمليات مي‌روم و يا به جمع سنگرسازان بي‌سنگر مي‌پيوندم.

آري او مي‌خواست جزء خط‌شكنان وادي نور باشد تا از اولين عاشقاني باشد كه به وصال معبود مي‌رسند.

سرانجام در شامگاه 20 فروردين، پيشاپيش كربلائيان راهي مسلخ عشق گشت، رفت و همان شب سينة پر سوز و گدازش با آتش در هم آميخت و چون كبوتري خونين پر گرفت.

پيكرش چند روزي در دشت كربلاي ايران ماند و او رضا بود و رضايت داد به رضاي حق.

رضا جان:

اينك تو رفته‌اي و ما بر جا مانده‌ايم، تو آزاد شده‌اي و ما در زندانيم، اينك بر وجودت نور الهي تابيده و وجود ما ظلمتكدة روحمان گشته است. اي آزاد شده دست اين زندان‌گير.


وصيتنامه‌ شهيد:محمدرضا زارعزاده

بسم‌ الله الرحمن‌ الرحيم‌

به‌ نام‌ الله پاسدار حرمت‌ خون‌ شهيدان‌

انالله وانا اليه‌ راجعون‌

به‌ درستي‌ كه‌ ما از خدائيم‌ و به‌ سوي‌ او باز مي‌گرديم‌.

وصيتنامه‌ محمد رضا زارعزاده‌

ايجانب‌ محمدرضا زارعزاده‌ فرزند حاج‌ حبيب‌ به‌ شماره‌ شناسنامه‌ 984 متولد سال‌ 1348وصيتنامه‌ خود را شروع‌ مي‌كنم‌.

خدايا ما كه‌ به‌ تو ايمان‌ آورديم‌ و در راه‌ تو ايستاديم‌ پس‌ خدايا شهادت‌ را نصيب‌ ما بگردان‌خدايا من‌ كه‌ مي‌دانم‌ شهيد سعيد است‌ و شهادت‌ سعادت‌ بار الها من‌ كه‌ مي‌دانم‌ شهادت‌ از براي‌هركس‌ نيست‌، ولي‌ خدايا به‌ درگاه‌ تو مي‌نالم‌ كه‌ اي‌ خدا شهادت‌ را نصيبم‌ گردان‌ خدايا ما كه‌ باخون‌ اين‌ شهيدان‌ عزيز انقلاب‌ اسلامي‌ انقلابمان‌ را پيروز كرديم‌ و كساني‌ هستند كه‌ مي‌خواهنداين‌ انقلاب‌ را از بين‌ ببرند و صدمه‌ مي‌زنند و دستور‌ به‌ كشتار بهتر عزيزانمان‌ را مي‌دهند. خدايا شهيد خيلي‌ اجر و پاداش‌ دارد اي‌ خدايا به‌ خون‌ پاك‌ و مطهر اين‌ شهيدان‌ قسمت‌ مي‌دهم‌ كه‌ اين‌منافقان‌ را از صحنه‌ روزگار محو گردان‌ و به‌ چهارده‌ معصوم‌ قسمت‌ مي‌دهم‌ كه‌ شهادت‌ رانصيبم‌ گردان‌.

و صحبتي‌ دارم‌ با اين‌ مردم‌ كه‌ اي‌ مردم‌ ما همان‌ كساني‌ هستيم‌ كه‌ حضرت‌ محمد اشاره‌ كرد و امام‌ خميني‌ نعمتي‌ است‌ كه‌ خدا با ما داده‌ است‌ دست‌ از امام‌ بر نداريد و نماز جمعه‌هارافراموش‌ نكنيد و وحدت‌ را حفظ‌ كنيد.

والسلام‌ محمدرضا زارعزاده

29شهریور1363

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا